• وبلاگ : .: هواداران دو آتيشه ي استقلال :.
  • يادداشت : يه خداحافظي تا سلام دوباره.....
  • نظرات : 21 خصوصي ، 577 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محبوبه عاشق آرش 
    من دبيرستان رياضي خوندم شقايق جون تورو مامانت به زور فرستاد رياضي من مامانم راضي نميشد آخه من تا لحظه انتخاب رشته ميگفتم پزشکي که يهو دوستم رياضي رو انتخاب کرد منم بدون اينکه به مامان بابام بگم رفتم رياضي اومدم خونه گفتم منو مي بينين مهندس آينده ام مامانم دعوام کرد از اونجايي که دخترا بابايي ان من سريع زنگ زدم به بابام همه چيزو گفتم بابام گفت خوب کاري کردي من خيلي دوس داشتم بري رياضي ولي نميخواستم اجبارت کنم حالا هم بعدا از اينکه از مدرسه اومدم با مامانت حرف ميزنم خلاصه تا سر امتحانات ميان ترم مامانم گير داده بود که برو تغيير رشته بده ولي بعد وقتي ديد چقد مصمم درس ميخونم بيخيال شد بعد هم از ديدن کارنامم خوشحال شد الانم ميخوام دانشگاه آزاد معماري بخونم البته با دوست عزيزم دوتايي پسر داييم هم با ماست ولي شيمي ميخونه