اول از همه مرسی از همه ی دوستای گلم که تولدمو تبریک گفتن.....راستش انرژی وحوصله ی جشن گرفتن و ندارم....
دیروز خواستم بیام بگم تولدمه ومثه پارسال یه رز آبی قشنگ بهتون بدم....اما.....
خواستم بیام و بگم 7/7 بهترین روز زندگیمه که هرسال تکرار میشه اما.....
خواستم بازم مثل پارسال بگم که چقد خوشحالم که روز وماه تولد شماره پیراهنه کاپیتانمه....اما.....
خواستم بگم که اولین آرزوی امسالم برگشتن کاپیتان بود.....اما......
اما قسمت این بود که بیام و بگم 7/7 روز رفتن کاپیتان عزیزمه.....
که بگم...حالا بهترین روز زندگیم یه خاطره ی تلخ هم همیشه برام همراه داره......
که بگم کاپیتان فرهاد دیگه برنمیگرده.......ای خدا....چرا اینطوری شد؟؟؟؟؟؟؟
مینویسم تا یادم نره قلعه چه بلاهایی سر ما آورد......
یادم نره کی باعث شد کاپیتانم بی خداحافظی از تیمم بره.....
این قصه هم رسیده به پایان،خداحافظ
جان تو و خاطره هامان ، خداحافظ....
ما میرویم بدون تو،امادعایمان کن
در اولین تراوش باران ، خداحافظ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن1:تابستون کلی خرج رو دست بابام گذاشتم اونم اینترنتم وقطع کرده!الان هم توکافی نتم!!!....شرمنده ی مدت کافی نت پیدا نکردم نشد آپ کنم ایشالا تا وقتی بابام وصلش کنه از همین جا میام!
البته بخاطر حجم درسا وکنکور هم کلا دیگه نمیونم مثل قبل بیام.....خیلی خیلی کم....
پ.ن2:انقد از خداحافظی فرهاد شوکه شدم حتی مثل دفعه های قبل اشکم هم در نیومد فقط مستقیم تو روز تولدم رفتم زیر سرم.......
پ.ن3:پرسپولیس قهرمان....شانزده جدول بمان!!!!!!
نویسنده : Blue Girl 9 تاریخ : شنبه 91/7/8