7مرداد70..سالگرد دومین ستاره ی طلایی استقلال وقهرمانی درآسیا
امروز هفتم مرداد ماه مصادف است با سالگرد دومین قهرمانی استقلال در جام باشگاههای آسیا و کسب دومین ستاره طلایی این تیم
استقلالدر سال 1370 در بازی پایانی موفق شد با نتیجه 2 بر 1 از سد لیائولینگ چین بگذرد و قهرمانی را به خود اختصاص دهدو برای دومین بار موفق شد جام قهرمانی باشگاههای آسیا را به ایران بیاورد.
در این دوره عبدالصمد مرفاوی آقای گل مسابقات شد، مجید نامجو مطلق تکنیکیترین بازیکن، عباس سرخاب بهترین بازیکن و احمدرضا عابدزاده بهترین دروازهبان جام شدند
شرح بازی فینال:
ورزشگاه ملی بنگابندهو داکا
استقلال ایران 2 لیائونینگ چین 1
گلها: رضا حسن زاده (20) و صمد مرفاوی (73)
ترکیب استقلال: دروازه بان : احمدرضا عابدزاده
مدافعان : شاهین بیانی - رضا حسن زاده - مهدی فنونی زاده
خط میانی: امیر قلعه نویی - مجید نامجومطلق (رضا نعلچگر) - شاهرخ بیانی - امیر موسوی نیا - صادق ورمزیار
خط حمله: عباس سرخاب - صمد مرفاوی ( عبدالعلی چنگیز)
سرمربی : منصور پورحیدری
شرح گل اول: استقلال با حرکت مثلثی مطلق-موسوی نیا-قلعه نویی صاحب یک ضربه خطا شد. مطلق ضربه ازاد را به تیر2 فرستاد مدافع پیش تاخته استقلال رضا حسن زاده با سر دروازه را باز کرد.
شرح گل دوم: مهدی فنونی زاده با پاس قطری توپ را از دفاع چپ به راست برد روی سانتر امیر موسوی نیا(پیستون راست تیم) عباس سرخاب با ضربه سر توپ را به صمد مرفاوی در محوطه جریمه رساند شوت اول صمد دفع شد اما دوباره توپ به او رسید و با روی پا گل قهرمانی را زد. .
استقلال با دو قهرمانی در جام باشگاههای آسیا (جام باشگاههای آسیا 1970 و جام باشگاههای آسیا 91-1990) و دو نایب قهرمانی (جام باشگاههای آسیا 92-1991 و جام باشگاههای آسیا 99-1998) و دو مقام سومی (جام باشگاههای آسیا 1969 و جام باشگاههای آسیا 2002)، پُرافتخارترین باشگاه فوتبال ایران در رقابتهای آسیایی و دومین باشگاه پرافتخار تاریخ قاره آسیا محسوب میشود
اس اسی افتخار کن که طرفدار همچین تیم بزرگ و پر افتخاری هستی!
*سالگرد تولد ستاره ی دوم استقلال مبارک!*
ایشالا امسال ستاره ی سوم رو میگیریم...
روی ادامه مطلب کلیک کن تا مطلب فوق العاده جالب و قشنگ سایت آبیته رو تو همین مورد بخونی!
برای استقلال 7 مرداد سال 70
صبح دوشنبه 7 مرداد 70 را به خوبی به یاد دارم. استقلال در فینال جام باشگاههای آسیا باید تیم لیائونینگ چین بازی می کرد. دایی منصور، کیهان ورزشی و دنیای ورزش خریده بود و داشت تند تند ورق می زد و دنبال ساعت بازی می گشت. زیر لب فحش هم می داد. پیچ رادیو را می چرخاند و می گفت مملکت مال تهرانی هاست! بازی مستقیم پخش نمی شد. فوتبال آن روزها برای هیچ کس مهم نبود. آنقدر که برنامه ورزش و مردم و ورزش از شبکه دو بیننده داشت اوشین هم نداشت! دوستی تعریف می کرد روزهایی که برادر هاشمی رفسنجانی رئیس صدا و سیما بود باید 10 نفر می رفتند ایشان را راضی می کردند که یک کشتی یا فوتبال مستقیم پخش شود. پخش مسقتیم عقده بود. گره بود. بغض در گلو بود.
از 21 سال پیش دور نشوم. کلاس سوم تمام شده بود. معدل هم 20! یادم هست آن روزها جهشی خواندن مد بود. آن هم کسانی که پدرو مادرشان و مخصوصا مادرشان معلم دبستان بوده باشد. با اینکه خودم دلم می خواست جهشی بخوانم اما پدرم با استدلال اینکه تابستونه و برو حالش رو ببر ولی هر روز باید از نانوایی محل نون بخری تا اجازه فوتبال در زمین خاکی رو داشته باشی، اجازه نداد بجهم.
پوستر استقلال روی دیوار اتاق کاغذ دیواری شده می درخشید. دایی منصور برایم خریده بود. می درخشید! با اینکه آبی بود می درخشید. توی پوستر شاهرخ بیانی با آدم حرف می زد، همیشه می گفتم ای کاش در سریال آینه عبرت جای علی بازی کند،شاهین بیانی خوشتیپ بود و دوست داشتم دایی ام می شد ،فرشاد فلاحت زاده شبیه این قلدرهای نانوایی بود،رضا حسن زاده هم با سیبیلش من را یاد یکی از دایی هام می انداخت، مهدی فنونی زاده صورتش خود آرپی جی بود ،امیر موسوی نیا بوی گل می داد ،صادق ورمزیار و سرعت و غیرتش زبانزد خاص و عام بود،رضا نعلچگر یک تخریبچی فوق العاده بود ، جعفر مختاری فر که داخل زمین بود آدم خیالش راحت بود،امیر قلعه نویی آن روزها و پیش از مصدومیت زانو مفیدترین بازیکن زمین بود،رضا احدی با موهای فرفری آدم را یاد فیلم فارسی می انداخت، میرشاد ماجدی روی نیمکت استقلال بازیکن مطمئنی بود،ایمان عالمی درست مثل آرش برهانی این روزها بگیر و نگیر داشت،عبدالصمد مرفاوی و عباس سرخاب زوج های گلزن استقلال و تیم ملی بودند، شاید در استقلال به جز سالی که عنایتی و اکبرپور مکمل بودند و استقلال را قهرمان کردند دیگر چنین زوجی تکرار نشد، عبدالعلی چنگیز با آن کله طاس و دوست داشتنی مثل تیری بود که از چله کمان رها شده باشد، احمدرضا عابدزاده هم خواستنی و دوست داشتنی بود، پیراهن زردش دخترکشی بود که من یادم می آید دخترهای شهرما به خاطر پوسترش با هم گیس و گیس کشی می کردند ،حمیدرضا بابازاده آرام بود اما گل نخور، مسعود غفوریهای اصل مدافعی که هیچ وقت به حقش نرسید ،ناصر عباسی هم روی نیمکت بود اما من می شناختمش، مرحوم امیر دولت آبادی هم سالهای آخر بازی اش بود،خسرو پارسا هم یکی از ذخیره های استقلال بود که پورحیدری همیشه اواخر بازی او را به میدان می فرستاد
.....و مجید نامجو مطلق! این یکی دیگر فرق می کند. می دانید چرا؟ چون خود خود دایی منصور بود.یعنی شما دایی منصور من را در آن زمان ببینید، درست مثل سیبی استکه با آن زمان مجید نامجو مطلق نصف کرده باشند. البته اینکه دایی منصور چه استفاده ها و سو استفاده ها از این شباهت کرده باشد زیاد مهم نیست ام جالب اینجا بود که به من می گفت او را منصورخان صدا بزنم! به نیت منصور پورحیدری!
از سوژه دور نشویم. یاد نمی آید چطور فهمیدیم استقلال قهرمان آسیا شده، رادیو اعلام کرد یا نکرد اما همان شب آخروقت اخبار ساعت 10:30 شبکه دو خیلی مختصر خبر را بدون تصویر داد و بازی با تاخیر یک روز بعد پخش شد. دنیای ورزش و کیهان ورزشی هم یک هفته بعد ترکیدند. روزنامه کیهان یک باکس 100 کلمه ای نوشت، اطلاعات 200 کلمه! یک هفته ای طول کشید تا فهمیدیم گلهای استقلال را رضا حسن زاده و صمد مرفاوی زده اند!
چه روزی بود 7 مرداد 70! پنکه خانه مادربزرگ به جای اینکه خنک کند، باد گرم می زد، عرق پیراهن آبی استقلال پلاستیکی که دایی منصور برایم خریده بود را آبی نفتی کرده بود. عقربه ساعت را نگاه کردم. با بچه های زمین خاکی ساعت 4 قرار داشتیم. نوبت من بود توپ بخرم. آن هم دوتا! می خواستیم با توپ دو لایه بازی کنیم. دانه ای 15 تومان بود. برایش یک هفته ای پس انداز کرده بودم! دوست داشتم به جای رگه های صورتی و قرمز، رگه های آبی داشته باشد.اما نمی شد…
چه روزهایی بود روزهای توپ دولایه ، آدامس سین سین و هانیکو و اوشین!
استقلال از آن سال تا امسال هنوز قهرمان نشده، بازیکنانی که روی پوستر بودند ، اکثرا افسرده شدند.بعضی هاشان رفتند سراغ مواد و اعتیاد و خلاف!
ما ماندیم و خاطرات نونهالی. اشک و آه و اندوه مرگ مادربزرگی که می گذاشت در آن خانه قدیمی حوضخانه ای جورابها را توی هم کنم و روی فرش فوتبال بازی کنم و گلهای قالی و خط و خطوطشان خطوط دروازه و زمینم باشند! آدم های خوب مثل روزهای خوب، زود تمام می شوند!
راستی 5 ماهی هست که با دایی منصور صحبت نکرده ام…
نویسنده : Blue Girl 9 تاریخ : شنبه 91/5/7