• وبلاگ : .: هواداران دو آتيشه ي استقلال :.
  • يادداشت : ايمان مبعلي:به من بگوييد مهندس!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 50 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شقايق استقلالي 

    محبوبه جون امروزنميخواستم برم مدرسه ولي يکي ازدوستام

    گفت حتمابرم امروزکه تومدرسه بيکاريم برام سوپرايزدارن منم نخواستم دلشونوبشکنم من که اين کاروخوب بلدم رفتم يعني سياوش رسوندتم وقتي رفتم تومدرسه صداازکلاس مادرنميومدخيلي تعجب کردم اخه بچه هايه ماخيلي شيطونن وقتي رفتم تويهوهمه ي کلاس جيغ کشيدن وباداباداميخوندن دوستاي گلم برام يه کيک کوچيکم گرفته بودن خيلي ذوق کردم اينقدرسروصداکردن که مديرمون اومدگفت چه خبرتونه بچه هاگفتن خانم عروس داريم امروزوبيخيال مديرمون خنديد

    گفت باشه بچه هاي کلاس برام لقب عروسکودادن يعني هرکي توکلاس ما يه لقبي داره قبلاهااسمم سوگل بود وقتي زنگ تفريح که خوردرفتم پيش صميمي ترين دوستم که بهتون گفتم اسمش نگاره ولي بهش ميگيم عزيزاولش کلي ازش گله کردم که چرانيومده جشنم

    گفت داداشم نذاشت گفتم اخه چراگفت شکست عشقي خورده

    گفتم خب به من چه اصلاچه ربطي به جشن من داشت گفت بيخيال

    گفتم فهميدم بهش گفتم که ميخوام يه چيزايي بهت بگم گفت بگو

    منم بهش همه چيزوگفتم ازش پرسيدم قصدازدواج داره يانه همين جوري مونده بودگفت شنبه بهم جواب ميده حالاوقتشه که باعمه حرف بزنم اونم ازسعيدبپرسه وراضيش کنه بامن که قهره خداکنه رضايت بده نگارخيلي خانومه محبوبه جون منم دارم سعي ميکنم ديگه ناراحت نباشم ولي باورکن اشکام دست خودم نيس خودش مياد

    من دلم نميخوادسياوش بخاطرمن بسوزه اصلاولش کن ديگه نميخوام درموردش حرف بزنم