محبوبه من بيشترگندکاري ميکردم وقتايي هم که باداداشم دعوام ميشدوزورم نميرسيداتاقشوبه هم ميريختم توپشوپنچرميکردمو...
بعدم ميرفتم پيش بابام ولي هميشه هم حق بااون بودخودم قبول دارم ولي باباهاهميشه هوايه دخترارودارن ديگه
تازه من فقط بلدم نيمرودرست کنم تاحالاهم هيچي درست نکردم الانم بايدبرم بغل دست مامانم وايسم اشپزي يادبگيرم سياوش ميگه تو لابدميخواي همش به من گشنه پلوبدي بخورم منم ميگم نه بابااين حرفاچيه ظهراتخم مرغ وشبانيمرو صبحام ابپزخوبه نه!!