سلام بچه هايه خبرتوپ دارم نه اصلاازتوپم گنده ترنه اصلاولش کن بايداين خبروديروزبهتون ميدادم وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااايي اي جانم جمعه عصري مامان سياوش زنگ زدخونمون اگه گفتين چي گفت
حدس بزنين معلومه ديگه ...داشت بامامانم حرف ميزدمن دزدکي گوش کردم همون روزمامانم به بابام گفت که اوناميخوان بيان خواستگاري بابام گفت باشه من اصلاباورم نميشدکه اين باباييه منه
مامانم اومدتواتاقم به من گفت فرداشب مهمون داريم دخترم حسين اقاشون ميخوان بيان خواستگاري منم خودموزدم به اون راه گفتم واسه کي ميان گفت شقايق حالت خوبه واسه داداشت خب واسه توديگه منم گفتم براکدوم پسرش گفت بزرگه ازم پرسيدبيان يانه منم گفتم حالابيان ببينيم چي ميشه ديشب خواستگاري بودمن وقتي مامانم گفت چايي بياراينقدره خجالت کشيدم که نگواين سياوشم که چشمه منودراووردازبس نگاه کردهمه چي خوب پيش رفت امروزبابام داره فکرميکنه که جواب بده يانه من که همون اول گفتم اره
سياوش ديشب که علي اومده بغلت برات ميوه پوست ميکندبهش چي گفتي که ديشب اومده بودپيش من گريه ميکرد