ديشب خوابشوديدم شب بودتوبالکن اتاقم نشته بودم بارون ميومد اومد
کنارم نشت بهش گفتم ميدونستم تنهام نميذاري هيچي نميگفت فقط بهم نگاه ميکردمن هي باهاش حرف ميزدم ولي اون ساکت بود خواستم دستاشوبگيرم ولي پاشودرفت من داشتم دنبالش ميرفتم ولي ازخواب پريدم يه لباس سفيدتنش بود هيچ وقت سفيدنميپوشيد!

vay khodaye man.in omid cheghadr bad shan3e
key mikhad bazi kone?
man ke fekr nemikonam betone ta akhare fa3l bazi kone
ra3ti vebet alieh...tope top
asheghesham

نه ابجي محبوبه هنوزکه خبري نيس انگارخداروشوازم برگردونده ديگه دعاهامونميشنوه دستام که به طفش درازشده نميبينه ياشايدم منو دوست نداره امروزازبس که حرس خوردم ضعف کردم دوباره کارم به دکترکشيداخه چرابايداينجوري ميشدمن دارم تاوان کدوم گناهموپس ميدم?!!!!توکه دوستشي اينقدرنگراني پس من بايدالان بميرم البته مثل مرده ي متحرک ميمونم من نااميدنيستم هرروزکه ازخواب بلندميشم به عکسش نگاه ميکنم واون 10 درصدروتودلم 100 درصدميکنم دارم ديوونه ميشم ميخوام برم امام رضايشالاوقتي کنارگنبداقا باشم حاجتموبگيرم

سلام آبجي شقايق خوبي کجايي اگه خبري از سياوش شد مارو بيخبر نذار من که دارم ميميرم ازنگراني

سلام آجي اين اميد شانس نداره اصلا